سلام مــاه مــن!
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شوی …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !
مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم دلم برات تنگ شده میخوام برگردی..
بین من و عشق و تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه،باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبی ست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پنهاهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست ...
گذشتم ، گذشتی !
من از یک دنیا برای تو و تو از من برای …
کاش میدانستی آن کس که در تو امید به زندگی را پرورش میداد
خودش محتاج قطره ای از باران محبت بود
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد / و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ / چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
.
حالا که رفتنی شده ام طبق گفته ات / باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…
خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب
“دلــــــــــــــــــــــــ”
این کلمه ی بی نقطه ، گاهی برایت تنگ می شود تا حد یک نقطه …
بارها به سوی تو باز آمدم ، ولی هر بار دیر بود !
اینک من و تو ایم دو تنهای بی نصیب ؛
هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش .
سرگشته در کشاکش طوفان روزگار ؛
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش !
انـــــگار در دلـــــم حرفی دیگـــــر باقی نمانده تا برایت بگویم
تنــــــــــــــــــــها یک جمـــــــــــــــــــــله!
هنوزم دوستت دارم...
ساده میگیــرم!
ساده میگذرم!
بلنـد میخنـدم و با هـر سازی میـرقصم!
نـه ایـنکه دلخوشـم،نـه ایـنکه شادم و از هفـت دولت آزاد!!
مدت طــــــولانـــی شکستــم
زمیــن خوردم
سختـی دیـدم
گـریـــه کردم و حالا...
بــرای
"زنــده مانــدن"
خودم را خوشحال نگه میدارم
روحــم بـــزرگ نیــسـت،
دردم عمیــــق اسـت!!
میخنـدم که جای زخـــــــــــــــــــــم ها را نبـینــی...